اشاره: «نسیبه سبحانی» دانش‌آموختەی کار‌شناسی ارشد زبان و ادبیات عرب است. با آگاهی از دغدغه‌ها و دلمشغولیهای وی، در زمینه‌ی واکاوی مسائل و چالش‌های زنان جامعه‌ی ایران، به سراغ وی رفتیم و پای صحبت‌هایش نشستیم. ما در این گفت‌وگو، از مشکلات زنان جامعەی ایرانی سخن گفتیم.

 

اصلاح: جهت ورود به بحث مایلم ازشما بپرسم که شما براساس واقعیتهای اجتماعی، چه تصوری از «زن امروز» ایرانی دارید؟ 

سبحانی: زن امروز ایرانى یقیناً از پیشینه‏اى که دارد، جدا نیست. گذشته‏اى که برخى مقتضیات را بر زن ایرانى تحمیل نموده، در موقعیت کنونى زن ایرانى بى تأثیر نیست؛ از این رو، زن ایرانى، نواده‏ى مادران گذشته‏ى خودش است که در چالشی میان مقتضیات زمان و قید و بندهای گذشته‏اى که دامنگیرش است، در تکاپوست. نمی‌‏شود تصویر دقیقی را از زن ایرانی ارائه داد؛ به‌‏ویژه این‏که او تنها خودش نیست که برای خودش تصمیم می‌‏گیرد؛ چون در واقع او در بند جامعه‌‏اى است که هویتش را آن جامعه تعیین می‌‏کند! زن ایرانى، بیشتر شبیه بازیگری است که نقش‎هایی را که برایش تعریف شده، اجرا می‌کند! او در عین تلاش‎های مذبوحانه برای همراهی با جهان پیرامونی‌اش و برعهده‌‏گرفتن نقش‏های درخور در دنیای معاصر، در قید و بند پیشینه‏‌اى از مادران خودش که محصول جامعه‌‏ى مردسالار هستند نیز مانده است! 

اصلاح: یعنی شما اصالتی برای نقش واقعی زنان در جامعه ایران قائل نیستید که بتوانند خودشان سرنوشت و مقدرات خویش را رقم بزنند؟ 

سبحانی: من منکر توانایى زنان امروزى نیستم و نقش‏هاى مؤثر آن‏‌ها را هم در جامعه نمی‌‏شود نادیده گرفت؛ اما وقتی یک زن، از یکسو در پی کسب نقش‏های جدید هست و از سوی دیگر، قید و بندهای جامعه‌‏ى مردسالار، او را از برعهده‏‌گرفتن این نقش‏‌ها باز می‌دارد، دیگر به این راحتی‏‌ها نمی‌‏تواند هویت خودش را تعریف کند. 

اصلاح: خب همین محدودیت‎‌ها خود جزئی از تعریف و هویت زن ایرانی ست؟ 

سبحانی: بله، واقعاً جزئى از هویتش شده، اما نه آن چیزی که خودش خواستارش باشد. در واقع، چنین هویتی، بر او تحمیل شده! 

اصلاح: پس یک زن در این جامعه خواستار چیست؟ 

سبحانی: خواستار بدست‏ آوردن هویت واقعی خودش و کسب استقلال شخصیتى به معنای توانایى اداره و پیشبرد زندگی بدون نیاز به کمک کس دیگری؛ پس نباید این را با شورش خلط نمود. زن ایرانی خواهان این است که بتواند زندگیش را در هر حالتی، با تکیه بر هویت خودساخته‏‌اش، به خوبى اداره کند. داراى استقلال باشد در هر زمینه‌‏ای؛ خواه این استقلال، روانى و اجتماعى باشد و خواه استقلال مالى. 

اصلاح: یعنی بدون دخالت مرد؟ 

سبحانی: خب وقتى می‌گوییم استقلال، به معنای مبارزه با مرد نیست. مطمئناً مرد، در هر نقشى که داشته باشد در برابر زن، می‌‏تواند همراه و همدم خوبى براى زن باشد. یار باشد نه بار! 

اصلاح: پس در این می‌ان، مرد چه نقشی دارد؟ 

سبحانی: خب در این حالت هم نمی‌‏شود یک نقش کلى را براى تمام مردهاى ایرانى تعریف کرد. مرد ایرانى، خواه ناخواه، سلاله‏‌ى پدران مردسالار خودش است؛ او اگر خودش هم بخواهد همراه واقعی زن ایرانی باشد نه مانع او، بازهم در پسِ ذهنش، آموزه‌‏هاى جامعه‏‌ى مردسالار، او را‌‌ رها نمی‌‏کند و مدام در نبردى شاید بشود گفت نفس‎گیر، میان این دو حالت به‎سر می‌‏برد! رهایی از این آموزه‏‌ها و پشت‎پا زدن به آن‏‌ها، در واقع به‌‏معنای ازدست‏دادن اختیاری بسیاری از امتیازات برای مرد است! 

اصلاح: در این تعریف از زن، مردان چه امتیازات و آزادی‎هایی را از دست می‌‎دهندو گرفتار چه محدودیت‎هایی به نسبت جامعه‌ی مردسالار می‌‎شوند؟ 

سبحانی: آن‎‌ها آزادی‎ای را از دست نمی‌‏دهند و دچار محدودیت نمی‌‏شوند؛ بلکه امتیازهای مربوط به جامعه‌‏ى مردسالار را از دست می‌دهند. 

اصلاح: آیا این تعریف مجدد از شخصیت زن، جامعه را در دام زن‌‏سالاری گرفتار نمی‌‏سازد؟ 

سبحانی: خب وقتى یک مرد، استقلال شخصیتى زن را بپذیرد، هم از بسیاری از مزیت‏های بهره‎برداری از زن محروم می‌‏شود و هم از طرف جامعه‌‏ى مردسالار، طرد می‌‏شود! قرار نیست زن با به‎دست ‏آوردن استقلال شخصیتش، جامعه را به سوى زن‏‌سالارى سوق دهد! این ترس از تبدیل‏ شدن جامعه‏‌ی مردسالار به جامعه‌‏ى زن‏‌سالار که صرفاً یک پارانویاست و امکان تحقّقش، چیزی در حد صفر است، همواره در پسِ ذهن هر مرد ایرانی‎ای وجود دارد و مانع روحی قوی‏ای برای او می‌‎شود در ایستادگی مقابل استقلال‏‌خواهی زنان! تاریخچه‏‌ى جامعه‏‌ى مردسالار، پیشینه‏‌اى به درازاى تاریخ دارد؛ پس به این آسانی، جامعه به سمت زن‎سالاری نمی‌‎رود. زن وقتی استقلالش را به ‏دست بیاورد، آن وقت بهترین همراه و همدم مرد می‌شود. 

اصلاح: با این احوال و این تعاریف جدید که ارائه می‌دهید، شما وضعیت موجود زنان دراین مملکت را چطور می‌بینید؟ فکرنکنم زیاد برای شما رضایت بخش باشد؟ 

سبحانی: صد در صد خیلی اوقات هم اسفبار است! هنوز خیلی فاصله داریم با حالت ایده‏‌آلى که اصلاً زن‌سالارانه هم نیست. زن ایرانى، تنها منحصر در زن تحصلیکرده‌‏ى مرکزنیشن نیست. زن ایرانى، آمیزه‏‌اى است از زن کُرد، بلوچ، عرب، ترک و چندین ملیّت و قومیّت دیگر که هر کدام، شرایط خاص خود را دارند و با آن دست و پنجه نرم می‌‎کنند. با اینهمه تعدّد ملیّتی و قومیّتی، نمی‌‏شود تصویر واحدی ارائه داد. من خودم به عنوان یک زن کُرد سنّى، در شرایطى قرار دارم که خیلى متفاوت هست با یک زن فارس یا عرب شیعه یا سنّى! اما حالت کلى‎اى که بدون استثنا، بر زندگی تمام زنان این جامعه غلبه دارد، مردسالاری است با تعصبات ویژه‌‏ى خاص هر کدام از این ملیّت یا قومیّت‏‌ها. کم و زیادش بماند، اما نفسِ موضوع به جاى خود باقى هست. زن امروزى، زنى به‎آگاهی‎رسیده، تحت تأثیر آموخته‏‌هاى دوران معاصر است که با هر جان‎کندنى شده، می‌‏خواهد استقلالش را در تمامى زمینه‏‌ها به دست بیاورد. از میزان مشارکت فعال دختران در کنکور گرفته که در حال حاضر، ۶۲ درصد از متقاضیان را تشکیل می‌‎دهد تا اشتیاق به داشتن شغلی واقعی در جامعه، همه نمایانگر خواست درونی آن‌ها برای به‎دست‏ آوردن استقلال وجودی خودش است. 

مردسالاری را می‌‏شود در گوشه‏‌گوشه‌‏ى زندگی دید و لمس کرد. تصویر